(بسم الله الرحمن الرح?م)ما اگر به خدا مقرب شو?م هم? اوضاع و احوال روح?‌مان مرتب خواهد شد، چون هر مشکل? دار?م به خاطر دور?‌مان از خداست. رزمنده‌ها? دفاع مقدس به‌صورت اعجاب‌برانگ?ز? ا?ن حق?قت را در?افت کرده بودند. وقت? کار جنگ گره م?‌خورد، م?‌رفتند درِ خان? خدا، عبادت م?‌کردند، ذکر م?‌گفتند. و وقت? برم?‌گشتند، گره‌ها باز م?‌شد. ا?ن را باور کرده بودند. منتظر کس? نم?‌شدند، ?ک‌تنه م?‌رفتند در خان? خدا و پ?وندشان را با خدا برقرار م?‌کردند بعد برم?‌گشتند و گره‌ها را باز م?‌کردند.   زمان: 94/03/21مکان: تهران - ه?ئت شهدا? گمنامپ? د? اف: A5 | A4صوت: دانلود |  حجت الاسلام پناه?ان در آخر?ن جلسه هفتگ? سخنران? خود در ه?ئت شهدا? گمنام قبل از ماه مبارک رمضان، به موضوع «آمادگ? برا? ماه مبارک رمضان» پرداخت. در ادامه فرازها?? از ا?ن سخنران? را م?‌خوان?د:اگر از فرصت ماه مبارک رمضان استفاده نکن?م، شا?د نام ما جزء متکبر?ن نوشته شوددر م?ان ماه‌ها? سال، فرصت? که در ا?ن فرصت ب?ش از هر زمان د?گر? م?‌توان?م به خدا نزد?ک بشو?م، ماه مبارک رمضان است. اگر از ا?ن فرصت استفاده نکن?م خدا حق دارد در اوقات د?گر هم ما را از مقرب‌ شدن محروم کند. اگر از فرصت ماه مبارک رمضان خوب استفاده نکن?م شا?د نام ما جزء متکبر?ن و مستکبر?ن نوشته شود؛ کماا?نکه فرمود: «إِنَّ الَّذ?نَ ?َسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَت?‏ سَ?َدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِر?ن»(غافر/60)تا وقت? ابواب رحمت اله? باز نشده و آن‌همه مغفرت بر سر و رو? ما بارش نگرفته است، اگر دعا نکرد?م و در خان? خداوند نرفت?م، البته کار بد? کرده‌ا?م، ول? نام ما را جزء مستکبر?ن نم?‌نو?سند. اما وقت? خدا ابواب رحمتش را باز کرد و فرمود: «مرا بخوان?د، تا دعا? شما را مستجاب کنم؛ ادْعُونىِ أَسْتَجِبْ لَکم»(همان) و ما ا?ن فرصت را از دست داد?م، ا?نجا د?گر حق‌مان است اگر اسم ما را جزء مستکبر?ن بنو?سند. لذا ماه مبارک رمضان در ع?ن حال که محبوب است و رحمت دارد، ه?بت و عظمت هم دارد.هر مشکل? دار?م به خاطر دور?‌مان از خداست/اگر به خدا مقرب شو?م، هم? مشکلاتمان حل م?‌شودبرا? ماه مبارک رمضان با?د آماده شد و ماه شعبان برا? ا?ن منظور، خ?ل? زمان مهم? است.-در ا?ن روزها? پا?ان? ماه شعبان- از خدا بخواه?م که گذشت? ما را جبران کند و ?ک آ?ند? خوب برا? ما رقم بزند. ما اگر به خدا مقرب شو?م هم? اوضاع و احوال روح?‌مان مرتب خواهد شد، چون هر مشکل? دار?م به خاطر دور?‌مان از خداست.رزمنده‌ها? دفاع مقدس به‌صورت اعجاب‌برانگ?ز? ا?ن حق?قت را در?افت کرده بودند. وقت? کار جنگ گره م?‌خورد، م?‌رفتند درِ خان? خدا، عبادت م?‌کردند، ذکر م?‌گفتند. و وقت? برم?‌گشتند، گره‌ها باز م?‌شد. ا?ن را باور کرده بودند. منتظر کس? نم?‌شدند، ?ک‌تنه م?‌رفتند در خان? خدا و پ?وندشان را با خدا برقرار م?‌کردند بعد برم?‌گشتند و گره‌ها را باز م?‌کردند.کس? که ش?ر?ن? نزد?ک بودن به خدا را چش?ده، از فاصله داشتن با خدا م?‌ترسدما غالباً از فاصله داشتن با خدا نم?‌ترس?م، اما شهدا(رزمندگان) از فاصله داشتن با خدا م?‌ترس?دند؛ از بس که ش?ر?ن? نزد?ک بودن به خدا را چش?ده بودند، نه ا?نکه بترسند خدا آنها را بزند! ام?رالمؤمن?ن عل?(ع) م?‌فرما?د: خوف ش?ع?ان ما ناش? از محبت? است که به خدا دارند، م?‌ترسند نتوانند حقش را ادا کنند. (وَ هُمْ فِ? ذَلِکَ خَائِفُونَ أَنْ لَا ?ُقْبَلَ مِنْهُمْ وَ لَ?ْسَ وَ اللَّهِ خَوْفُهُمْ‏ خَوْفَ شَکٍّ فِ?مَا هُمْ فِ?هِ مِنْ إِصَابَةِ الدِّ?نِ وَ لَکِنَّهُمْ خَافُوا أَنْ ?َکُونُوا مُقَصِّرِ?نَ فِ? مَحَبَّتِنَا وَ طَاعَتِنَا؛ کاف?/8/128) ا?نها لذت تقرب را چش?ده‌اند! زندگ? انسان مقرب با انسان? که مقرب ن?ست خ?ل? فرق م?‌کند. ا?نها م?‌دانند که حتماً با?د ذکر بگو?ند تا مقرب باق? بمانند ?ا به خدا نزد?ک‌تر شوند. و کس? که ا?ن‌طور? باشد، زندگ? متفاوت? خواهد داشت و شب?ه ملائکه زندگ? م?‌کند. ?عن? مانند فرشتگان مأمور پروردگار م?‌شود.انسان مقرب چشم و گوش د?گر? پ?دا م?‌کند. گو?ا در سطح د?گر? از نظام آفر?نش قرار گرفته است. حضرت امام(ره) ا?ن‌طور? بود. آ?ت الله بهاء‌الد?ن?(ره)-در اولائل انقلاب- از حضرت امام(ره) پرس?ده بود: م?‌دان?د چه خطرات? در پ?ش است؟ امام(ره) فرموده بود: «کار دست من ن?ست!» م?‌دان?د ا?ن ?عن? چه؟ ?عن? ?ک نوع «ب?‌خود شدن» و «از خود رها شدن» و بچه‌ها هم در جبهه وقت? مقرب م?‌شدند، ب?‌خود م?‌شدند ?عن? از خود رها م?‌شدند. و ا?ن ?ک سُکر و مست?‌ا? را به دنبال م?‌آورد. عرفا در ادب?ات شاعرانه به دنبال هم?ن مست? هستند.کس? که مقرب شود «ب?‌خود» و «ب?‌من» م?‌شود/ کس? که «ب?‌خود» شود ن?رو? ثقل انان?ت، روحش را به زم?ن نم?‌کشاندب?‌خود شدن ?ک ش?ر?ن? و حلاوت خاص? دارد. کسان? که به خدا مقرب م?‌شوند «ب?‌خود» م?‌شوند ?عن? «ب?‌من» م?‌شوند. «من» ?ک ثقل بالا?? دارد و خ?ل? سنگ?ن است، ا?ن سنگ?ن?، روح انسان را رو? زم?ن نگه م?‌دارد و نم?‌گذارد بالا برود. تعب?ر قرآن کر?م-دربار? کسان? که در امر جهاد سُست? م?‌کنند- ا?ن است:«اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْض»(توبه/38) ?عن? ثقل شما ز?اد شده و به زم?ن چسب?ده‌ا?د! اما در جبهه م?‌د?د?م که رزمندگان (شهدا) واقعاً سبک‌بال م?‌شدند، انگار دارند در آسمان حرکت م?‌کنند.کس? که «ب?‌خود» بشود د?گر ن?رو? ثقل انان?ت، روح او را به زم?ن نم?‌کِشاند و نم?‌خراشد، ?ک سبک‌بال? و قدرت و بص?رت خاص? پ?دا م?‌کند! مثل ا?ن است که انسان بر جاذب? زم?ن غلبه کند و بالا برود؛ بدون ا?نکه بال بزند. ا?ن کار را با ?ک اراد? مخصوص، انجام م?‌دهد و اگر لحظه‌ا? آن اراده را قطع کند، پا??ن م?‌افتد.ب?‌خود شدن به انسان قدرت فوق‌العاده‌ا? م?‌دهدبا?د «ب?‌خود» شو?. گاه? اوقات آدم با بلا ب?‌خود م?‌شود و گاه? با معرفت. ول? آن حالت ب?‌خود شدن، آن‌قدر فوق‌العاده است که در آن حالت، قدرت انسان بس?ار بالا م?‌رود و انسان قو? م?‌شود! مثلاً قدرت ذهن انسان خ?ل? بالا م?‌رود.وقت? امام زمان ارواحنا له الفداء تشر?ف‌فرما شوند به هر مرد مؤمن? قدرت چهل مرد م?‌دهند.( لَمْ ?َبْقَ مُؤْمِنٌ إِلَّا صَارَ قَلْبُهُ أَشَدَّ مِنْ زُبَرِ الْحَدِ?دِ وَ أُعْطِ?َ قُوَّةَ أَرْبَعِ?نَ رَجُلًا؛ غ?بت نعمان?/ص310) معلوم است که ا?ن قدرت را به «ولا?ت‌ندارها» نم?‌دهند بلکه ا?ن ولا?ت‌مدارها هستند که چن?ن قدرت? پ?دا م?‌کنند. اما ا?ن قدرت از کجا ناش? م?‌شود؟ چون ا?نها به اوج ب?‌خود? و به اوج تقرب م?‌رسند، به اوج قدرت م?‌رسند. و بچه‌ها در جبهه ا?ن را درک م?‌کردند. اصلاً سرگرم? و مشغول?ت‌شان ا?ن بود؛ مشغول مقرب‌ شدن به خدا بودند و مراقب بودند از خدا فاصله نگ?رند! و برا? رس?دن به آن مست?‌ا? که گاه? تجربه‌اش کرده بودند، ذکر م?‌گفتند و نمازشب م?‌خواندند. بعد دوست داشتند با «آن قدرت» کار کنند، طراح? کنند و نقشه بر?زند! چون م?‌فهم?دند وقت? با آن قدرت کار م?‌کنند واقعاً کارشان متفاوت است. و ا?ن قدرت از شدت اتصال و چسب?دگ? به خداوند متعال به دست م?‌آ?د.بچه‌ها در جبهه تقرب را چش?ده بودند، تجربه کرده بودند، مزه کرده بودند. بعد با آن حسّ و حال، کار م?‌کردند. اما وقت? به شهر م?‌آمدند و در شهر به دنبال فضا? تقرب ?ا حسّ و حال تقرب م?‌گشتند، پ?دا نم?‌کردند، لذا از ا?نجا فرار م?‌کردند و به جبهه برم?‌گشتند. البته نم?‌توانستند به کس? توض?ح بدهند که دل?لش چ?ست؟ فقط م?‌گفتند: «دلم گرفته، سنگ?ن شده‌ام.» چون ا?ن حسّ و حال اصلاً گفتن? و نوشتن? ن?ست.ماه رمضان، فرصت? برا? تقرب است/ انسان مقرب، زندگ? متفاوت? داردتقرب را با?د چش?د، با?د مزه کرد و فرصت ماه مبارک رمضان، فرصت? برا? تقرب است. زندگ? متقربانه ?ک زندگ? د?گر? است. انسان بعد از ا?نکه مقرب شد ?ک‌طور د?گر? زندگ? م?‌کند و زندگ? متفاوت? خواهد داشت. تقرب ?ک فضا? مخصوص و ?ک حسّ و?ژه ا?جاد م?‌کند، بالاخره انسان? که مقرب است با کس? که مقرب ن?ست فرق م?‌کند! شما که نزد?ک قبور مطهر ائم? هد?(ع) م?‌شو?، حسّت فرق م?‌کند؛ حالا اگر نزد?ک خدا بشو? چه م?‌شود؟!رمضان فرصت? برا? مقرب‌ شدن ماست؛ مقرب شدن? ب?ش از وقت‌ها? د?گر! و ا?ن حسّ تقرب را با?د چش?د و لمس کرد. مثلاً اگر توبه‌ات قبول شود مقرب م?‌شو?. اگر برا? اعمالت ن?ت داشته باش? که به خاطر خدا انجام ده?، مقرب م?‌شود. اگر مراقبت کن? که مبادا دل او را برنجان?، مقرب م?‌شو?. اگر به‌خاطر جدا شدن از خدا در لحظه‌ا? غفلت، ناراحت بشو?، مقرب م?‌شو?! و بس?ار? از اوقات م?‌فهم? که مقرب شده‌ا?!با?د مقرب شدن را تجربه کن? و آثارش را در روح و جسم و حرکات خود بب?ن?با?د مقرب شدن را تجربه کن?م، با?د آثارش را در روح و جسم و تمام حرکات خود بب?ن?م! با?د بفهم?م نماز ما متفاوت شده است! ا?ن‌قدر درِ خان? خدا ضجه خواه?م زد، زم?ن و آسمان را به‌هم خواه?م دوخت؛ تا تجربه کن?م. ما با?د مقرب بشو?م، ما راه د?گر? ندار?م و فرصت د?گر? هم ندار?م.اصلاً نبا?د ا?ن کار را به تأخ?ر انداخت. نگو??د: «بعداً مقرب م?‌شوم؟» اگر الآن که بهتر هست?، مقرب نشو?، بعداً که بدتر م?‌شو? و ب?شتر فاصله م?‌گ?ر? چطور مقرب خواه? شد؟! ا?ن چ?ز? ن?ست که آن‌را برا? بعداً بگذارم و مثلاً بگو?م: «بعداً توبه م?‌کنم؟» خُب هم?ن الآن توبه م?‌کنم. اگر قرار است بعداً ذائق? من تغ??ر پ?دا کند تا گناه و دن?ا را کنار بگذارم، خُب هم?ن الآن ذائق? من تغ??ر پ?دا کند!در فضا? تقرب با?د 24 ساعته برا? هم? کارها?ت ن?ت قربت داشته باش?رمضان فرصت? است برا? تقرب و تقرب را با?د تجربه کرد. در فضا? نزد?ک بودن به پروردگار عالم زندگ? کردن ?ک زندگ? د?گر? است! در ا?ن زندگ? به ما م?‌گو?ند: ب?ست و چهار ساعته با?د ن?ت داشته باش?. کماا?نکه پ?امبر گرام? اسلام(ص) م?‌فرما?د: ?ا اباذر! برا? هم? کارها? خودت حت? برا? خوردن و خواب?دن خودت هم ن?ت داشته باش، ?عن? ن?ت قرب? ال? الله.(?َا أَبَا ذَرٍّ لِ?َکُنْ لَکَ فِ? کُلِّ شَ?ْ‏ءٍ نِ?َّةٌ حَتَّى فِ? النَّوْمِ وَ الْأَکْلِ؛ وسائل الش?عه/ج1/ص48) و (?َا أَبَا ذَرٍّ، هُمَّ بِالْحَسَنَةِ وَ إِنْ لَمْ تَعْمَلْهَا لِکَ?ْلَا تُکْتَبَ مِنَ الْغَافِلِ?ن‏؛ امال? طوس?/ص536) اگر ن?ت نداشته باش? چه م?‌شود؟ جزء غافلان خواه? بود. همان غافلان? که در قرآن کر?م م?‌فرما?د: «أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» مانند چهارپا?ان بلکه بدتر از آنها هستند.(امام صادق(ع): فَلَا بُدَّ لِلْعَبْدِ مِنْ خَالِصِ‏ النِّ?َّةِ فِ? کُلِّ حَرَکَةٍ وَ سُکُونٍ إِذَا لَمْ ?َکُنْ بِهَذَا الْمَعْنَى ?َکُونُ غَافِلًا وَ الْغَافِلُونَ قَدْ ذَمَّهُمُ‏ اللَّهُ تَعَالَى فَقَالَ‏ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِ?لًا وَ قَالَ‏ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون؛ مصباح الشر?عه/ص53)همان ن?ت «قرب? ال? الله» که هم?شه با?د سر نمازها?مان داشته باش?م؛ با?د برا? هم? کارها? د?گر خودمان هم داشته باش?م. خداوند ?ک عرص? تجارت? را برا? ما مح?ا کرده و م?‌گو?د: «هم? کارها?ت را به خاطر من انجام بده؛ من همه‌اش را از تو م?‌خرم و تو را به خودم مقرب م?‌کنم.» حالا کس? که در مقابل ا?ن پ?شنهاد به خدا بگو?د «نه!» چه نام? م?‌توان رو? او گذاشت؟!گو?ا خدا در ماه رمضان م?‌خواهد تجرب? تقرب را به زور به ما بچشاند!مثلاً ما خسته هست?م و م?‌خواه?م بخواب?م؛ خداوند م?‌فرما?د: «خُب به خاطر من بخواب!» ول? ما گوش نم?‌ده?م. ?ازده ماه از سال گوش نم?‌ده?م. بعد خداوند متعال م?‌فرما?د: «خُب، من در ا?ن ماه رمضان، به صورت اجبار? ?ک تجربه‌ا? به تو م?‌چشانم!» مثلاً در ماه رمضان م?‌گو?ند: خواب آدم روزه‌دار عبادت است. ?عن? هم?ن خوابش الآن دارد او را به من نزد?ک م?‌کند. لذا وقت? م?‌خواب? و بلند م?‌شو?، حال خوشِ معنو? دار?، در حال? که وقت‌ها? د?گر اگر بخواب? و بلند شو?، معمولاً حالت گرفته است؛ چون م?‌فهم? که از خدا دور شده‌ا?. اما در ماه رمضان نه‌تنها خواب روزه‌دار بلکه نَفَس کش?دن او هم تسب?ح است.(أَنْفَاسُکُمْ فِ?هِ تَسْبِ?حٌ وَ نَوْمُکُمْ فِ?هِ عِبَادَة؛ امال? صدوق/93)هم?ن‌که به خاطر روزه گرفتن، دهانت بو? بد گرفته است، چون به خاطر خدا روزه گرفته‌ا?، خداوند م?‌فرما?د: بو? دهان روزه‌دار،بهتر?ن عطر است(وَ الَّذِ? نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِ?َدِهِ لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ عِنْدَ اللَّهِ أَطْ?َبُ مِنْ رِ?حِ الْمِسْک‏؛ من‌لا?حضره‌الفق?ه/2/75) و تو م?‌فهم? که هم?ن تو را مقرب و نوران? کرده است. د?گر خداوند بهتر از ا?ن، چطور م?‌تواند به زور به ما تجرب? تقرب بدهد؟! ?ک نمون? د?گرش هم ا?ن است که ?ک آ?? قرآن در ماه مبارک رمضان بخوان?د، ثواب ?ک ختم قرآن به شما داده م?‌شود.برخ? با احترام گذاشتن به ماه مبارک رمضان مقرب م?‌شوندما در ماه مبارک رمضان با?د مقرب بشو?م. بعض?‌ها با هم?ن احترام گذاشتن به ماه مبارک رمضان مقرب م?‌شوند. هم?ن احترام? که م?‌گذارند و مثلاً روز? پ?شواز ماه مبارک رمضان م?‌گ?رند، مقرب م?‌شوند ?ا هم?ن‌که غصه م?‌خورند که «چرا آماده ن?ستند؟!» مقرب م?‌شوند.گو?ا خداوند در ماه مبارک رمضان م?‌خواهد به زور تجرب? تقرب به ما بدهد! مثلاً سحرها سبک‌تر و راحت‌تر از خواب بلند م?‌شو?، در حال? که وقت‌ها? د?گر نم?‌توان? به ا?ن راحت? بلند شو?. با ا?نکه م?‌خواه? سحر? بخور? تا در طول روز گرسنه نشو?، اما خداوند به هم?ن کار هم ثواب م?‌دهد و م?‌فرما?د: «مستحب است سحر? بخور?!» در حال? که اگر مستحب هم نبود، ما ا?ن کار را انجام م?‌داد?م.اگر ش?ر?ن? تقرب را تجربه کن?م کلّ ماه رمضان برا? ما ع?د است/ کاف? است ?ک‌مقدار آداب ماه رمضان را رعا?ت کن?بب?ن?د خداوند چطور دارد به زور، تو را به خودش نزد?ک م?‌کند و در آغوش م?‌گ?رد. کاف? است ?ک‌مقدار آداب ماه مبارک رمضان را رعا?ت کن?. مثلاً ?ک? از آدابش ا?ن است که اگر کس? در ا?ن ماه، با تو مجادله کرد و تو خواست? جوابش را بده? و اتفاقاً جواب دندان‌شکن? هم داشت? که بگو?? و حالش را بگ?ر?، ا?ن کار را انجام  نده و پ?ش خودت بگو: «چون روزه هستم، جوابت را نم?‌دهم»رمضان فرصت? برا? تقرب است. ا? کاش ما ش?ر?ن?ِ تقرب را تجربه کرده بود?م؛ آن‌وقت از ا?نکه مبادا ا?ن فرصت تقرب را از دست بده?م، م?‌ترس?د?م و ا?ن ترس، هم? وجود ما را م?‌گرفت. ا? کاش ش?ر?ن? زندگ? متقربانه را تجربه کرده بود?م تا کلّ ماه رمضان برا? ما ع?د باشد، شاد باشد و روح و قلب و جگرمان از ماه مبارک رمضان حال ب?ا?د تا ن?از نداشته باش?م شب‌ها بنش?ن?م جُک بگو??م ?ا برنام? طنز بب?ن?م تا خوشحال بشو?م! ول? الان شب‌ها? ماه رمضان ما را دعوت م?‌کنند و م?‌گو?ند: ب?ا??د بنش?ن?د و برنام? طنز نگاه کن?د! ا?ن طنز را با?د بگذار?د برا? کس? که دلش گرفته، نه برا? کس? که به‌خاطر ماه رمضان دلش شاد است. مگر عزا گرفته‌ا?م که ن?از به جُک و برنام? طنز داشته باش?م! مگر وقت? به خدا نزد?ک م?‌شو?م، عزا م?‌گ?ر?م؟!چرا در ماه رمضان آدم ب?شتر گر?ه م?‌کند؟ / آدم شاد دوست دارد اشک بر?زد، آدم غمگ?ن دنبال خند?دن استچرا در ماه رمضان آدم ز?اد گر?ه م?‌کند؟ چون خ?ل? شاد است. آدم غمگ?ن گر?ه نم?‌کند بلکه دنبال خند?دن است. ا?ن آدم شاد است که دوست دارد اشک بر?زد. مثل اشک پدر مادرها?? که بچ?شان را عروس دامادها کرده‌اند. ا?نها وقت? بچ?شان به ثمر م?‌نش?ند، اشک و گر?? خوشگل? دارند. هر کس? که وارد مجالس ذکر مؤمن?ن شد، با?د بفهمد که ا?نها خ?ل? شاد هستند، البته در مجلس روض? امام حس?ن(ع) مردم ا?ن را کم و ب?ش م?‌فهمند. مردم م?‌فهمند شما ب?شتر از ا?نکه برا? امام حس?ن(ع) م?‌سوز?، دار? به امام حس?ن(ع) افتخار م?‌کن?! افتخار به ا?نکه: «من آنم که حس?ن(ع) ارباب من است!» از چشم‌ها?ت م?‌بارد که دار? لذت م?‌بر? و مردم ا?ن را م?‌فهمند. وقت? گر?ه م?‌کن?، وقت? داد م?‌زن? ?ا وقت? س?نه م?‌زن?، مردم م?‌فهمند که تهِ دلت شاد است، شاد از ا?نکه حس?ن دار?، شب?ه ز?نب کبر?(س) که فرمود: «مَا رَأَ?ْتُ إِلَّا جَمِ?لا»(لهوف/160)  ماه مبارک رمضان بهتر?ن فرصت برا? تقرب است. زندگ? در فضا? تقرب و نزد?ک? به خدا، زندگ? بس?ار متفاوت? است! از شما روزه‌گ?رها م?‌پرسم: آ?ا افطار ?ک مز? د?گر? ندارد؟ ?ک لطف و صفا? د?گر? ندارد؟(پ?امبر(ص): لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ حِ?نَ ?ُفْطِرُ وَ حِ?نَ ?َلْقَى رَبَّهُ عَزَّ وَ جَل‏؛ من‌لا?حضره‌الفق?ه/2/75) هم?ن‌که در موقع خداحافظ? با ماه رمضان و ع?د فطر، به‌خاطر جدا شدن از ا?ن ماه، دلتان م?‌گ?رد و گر?ه م?‌کن?د، نشان‌دهند? هم?ن حسّ ز?باست. ا?ن حسّ را در قلب خودتان توسعه ده?د.به عنوان نمونه، بچه رزمنده‌ها را مثال زد?م که فهم?ده بودند زندگ? در فضا? تقرب ?ک زندگ? برتر است. زندگ? متقربانه و زندگ?ِ توأم با تقرب واقعاً ش?ر?ن? د?گر? دارد. در مقا?سه با ا?ن زندگ?، م?‌توان گفت که د?گران اصلاً زنده ن?ستند که بخواهند ش?ر?ن? ا?ن زندگ? را بچشند!چگونه م?‌توان?م در ماه رمضان ب?شتر مقرب شو?م؟/ وقت? ?ک ماه رمضانِ ولا??، مهدو?، س?اس?، انقلاب? و حماس?، برگزار کن?م/ معنو?ت رزمنده‌ها در جبهه به هم?ن دل?ل بودما در چه صورت? در ماه مبارک رمضان ب?ش از ?ک مقدارِ حداقل?، به خدا مقرب خواه?م شد؟ وقت? که ?ک ماه رمضان ولا??، س?اس?، انقلاب?، حماس?، برگزار کن?م. وقت? که ?ک ماه رمضان مهدو?، ?ک ماه رمضان منتظرانه، ?ک ماه رمضانِ انقلاب? داشته باش?م.بچه‌ها? رزمنده نمازشب‌ها?شان را برا? چه م?‌خواندند؟ چرا آن‌طور مز? نماز شب‌ را م?‌چش?دند؟ چون در راه خدا داشتند جهاد م?‌کردند. الان اگر شما همان ذکرها را بگو?? به آنجا نخواه? رس?د؛ مگر ا?نکه شما هم مثل بچه رزمنده‌ها ذکر بگو??. آنها ذکر م?‌گفتند که عمل?ات را پ?ش ببرند. و عمل?ات آنها هم در واقع کار برا? اسلام و جامع? اسلام? بود. آدم از عرص? س?است، عرص? انقلاب?‌گر?، عرص? کار برا? جامعه، همان نوران?ت را م?‌تواند کسب کند و بعد نمازشب را هم به خاطر ا?ن کسب نور م?‌خواند. نمازشب م?‌خواند که برود ا?ن کارش را خوب انجام بدهد، بعد تازه از آن نماز شبش نور م?‌گ?رد.خدا م?‌فرما?د: «وَ الَّذ?نَ جاهَدُوا ف?نا لَنَهْدِ?َنَّهُمْ سُبُلَنا»(عنکبوت/69) هر کس? در راه ما تلاش کند ما او را هدا?تش م?‌کن?م. ا?نکه «ما او را هدا?تش م?‌کن?م» ?عن? همان زندگ? در فضا? تقرب، که م?‌ب?ن? دستت ?دالله شده، چشمت ع?ن‌ الله شده گوشت اذن الله شده است؛ البته در مرتب? خودت.زندگ? در فضا? تقرب را وقت? خوب لمس م?‌کن? که خ?ل? س?اس? و انقلاب? باش?زندگ? در فضا? تقرب چه موقع خوب لمس م?‌شود؟ وقت? خ?ل? س?اس? باش?، وقت? که دغدغه‌ها و دعاها? تو خ?ل? برا? رزمندگان باشد، وقت? ب?شتر دعاها?ت برا? خط مقاومت دعا باشد. وقت? بنش?ن? برا? آنها ب?ند?ش? و برا? فرج دعا کن?، البته درست دعا کن?! نه ا?نکه دعا کن? آن مرد خودش ب?ا?د و خودش کارها را درست کند!اهل‌ب?ت(ع) فرموده‌اند: حت? اگر شده ?ک ت?ر آماده کن و کنار بگذار که اگر حضرت آمد، با هم?ن برو? پا? رکابش(امام صادق ع: لِ?ُعِدَّنَّ أَحَدُکُمْ لِخُرُوجِ الْقَائِمِ وَ لَوْ سَهْماً فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا عَلِمَ ذَلِکَ مِنْ نِ?َّتِهِ رَجَوْتُ لِأَنْ ?ُنْسِئَ فِ? عُمُرِهِ حَتَّى ?ُدْرِکَهُ وَ ?َکُونَ مِنْ أَعْوَانِهِ وَ أَنْصَارِهِ؛ غ?بت نعمان?/320) البته شما نم?‌خواهد ا?ن کارها را بکن?د، اما لااقل ?ک لباس رزم، ?ک لباس خاک? بگذار هم?شه در خانه‌ات باشد. اگر پرس?دند ا?ن لباس برا? چ?ست؟ بگو «ا?ن را گذاشته‌ام که اگر ?ک‌وقت آقا?مان آمدند... با ا?ن کت شلوار که نم?‌شود رفت!» عجب! تو ا?ن‌قدر جد? م?‌گ?ر?؟! بله، روا?ت دارد که جد? بگ?ر?د. چف?? آقا را نگاه کن! رزمنده باش و هم?شه برا? نبرد آماده باش.آمد پ?ش امام صادق(ع) گفت: آقا ان‌شاءالله که امر فرج اهل‌ب?ت(ع) به سهولت و سلامت? رخ بدهد! از بس شن?ده بود که جنگ و گر?ز و فتنه و کشتار خواهد شد، گفت ان‌شاءالله مشکلات امر فرج با آرامش حل شود! حضرت فرمود: به خدا قسم ا?ن‌طور نخواهد شد، تا وقت? ما با دست خودمان از پ?شان? عرق و خونِ بسته پاک نکن?م فرج نخواهد آمد(عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قَدْ ذَکَرَ الْقَائِمَ ع فَقُلْتُ إِنِّ? لَأَرْجُو أَنْ ?َکُونَ أَمْرُهُ فِ? سُهُولَةٍ فَقَالَ لَا ?َکُونُ ذَلِکَ حَتَّى تَمْسَحُوا الْعَلَقَ وَ الْعَرَق؛ غ?بت نعمان?/284) ?عن? فرج ا?جاد نم?‌شود مگر بعد از پد?د آمدن چن?ن صحنه‌ها?? برا? شما منتظران!رفقا! ب?ا?د ?ک‌‌مقدار انقلاب?، س?اس?، اجتماع? و د?ن? حرکت کن?م. ا?ن معنو?ت‌ها? سکولار چ?ست که ما به آنها عادت کرده‌ا?م؟ معنا ندارد ?ک جوان برا? خودش نمازشب بخواند که فقط نمازشب خوانده باشد! با?د بب?ند که بعد از ا?ن نمازشب‌ها چه خاص?ت? پ?دا کرده است؟ به چه درد? م?‌خورد؟ در طول روز چه‌کار م?‌کند؟ چه عزم? دارد؟! چه ن?ت? دارد؟ چه قصد و چه همت? دارد؟م?‌پرسد: چکار کنم که مقرب شوم؟ انقلاب? باش! انقلاب? باش تا به خدا مقرب بشو?. حالا چکار کنم که انقلاب? باشم؟ بالاخره ?ک خدمت? برا? ا?ن نظام اسلام? انجام بده، ?ک کار? بکن، ?ک قدم? بردار! البته وقت? به بعض?‌ها م?‌گو??د: «?ک خدمت? برا? جامعه انجام بده!» م?‌رود ?ک کارها?? م?‌کند که اگر در آمر?کا ?ا ژاپن ?ا چ?ن هم بود، هم?ن کارها را انجام م?‌داد! ?عن? ?ک‌سر? خدمات اجتماع? انجام م?‌دهد. منظور ا?ن ن?ست.اگر کس? عارف شد ول? انقلاب? نشد، دکان باز کرده/ اگر کس? انقلاب? شد و عارف نشد، باز? درآوردهان‌شاء الله در ا?ن ماه مبارک رمضان مقرب شو?د. آن‌وقت اگر مقرب شو?د، م?‌فهم?د که چرا هر کس? عارف م?‌شود، انقلاب? م?‌شود؟ و چرا هر کس? انقلاب? م?‌شود، عارف م?‌شود؟ اگر کس? انقلاب? شد ول? عارف نشد، باز? در آورده است و به انقلاب?‌گر? هم ضربه م?‌زند. و اگر کس? عارف شد ول? انقلاب? نشد، دکان باز کرده است و به عرفان هم لطمه م?‌زند.ماه مبارک رمضان ماه شهادت ام?رالمؤمن?ن عل?(ع) است. روضه‌ها? ام?رالمؤمن?ن عل?(ع) از جنس حماس? کربلا ن?ست، از جنس رنج‌ها?? است که به ا?ن سادگ? نم?‌شود برا?ش فر?اد زد. همان رنج‌ها?? که موجب م?‌شد ام?رالمؤمن?ن(ع) سر در چاه بگذارد و مظلومانه فر?اد بزند.